پهلوزنلغتنامه دهخداپهلوزن . [ پ َ زَ ] (نف مرکب ) که پهلو زند. پهلو سای . مدعی بزرگی و همسری . برتری جو : اگر تیر پهلوزنی را بکشت ازو بهتری را قوی کرد پشت .نظامی .
پهلوزنفرهنگ فارسی عمیدکسی که با دیگری در قدر و مرتبه لاف برابری و همسری بزند: ◻︎ وگر نیز پهلوزنی را بکشت / از او بهتری را قوی کرد پشت (نظامی۵: ۸۷۵).
همپیوندزنیallogeneic transplantation, allotransplantationواژههای مصوب فرهنگستانپیوند زدن یک همپیوندینه
همپیوندینهallograft, homologous graft, homograft, homoplastic graft, allogeneic graftواژههای مصوب فرهنگستانپیوندینهای که خاستگاهش جانداری همگونۀ فرد گیرندۀ پیوند است