alternateدیکشنری انگلیسی به فارسیمتناوب، عوض و بدل، متناوب کردن، متناوب بودن، بنوبت انجام دادن، یک درمیان امدن، متبادل، یک درمیان
alternatesدیکشنری انگلیسی به فارسیجایگزین، عوض و بدل، متناوب کردن، متناوب بودن، بنوبت انجام دادن، یک درمیان امدن
فرودگاه جانشینalternate airport, alternate airfield, alternate aerodrome, alternate 1واژههای مصوب فرهنگستانفرودگاهی که در صورت عدم امکان نشست در فرودگاه مقصد، برای فرود توصیه میشود
جانشین برخاستtakeoff alternate/ take-off alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشینی که هواپیما اندکی پس از برخاست بنا به ضرورت در صورت عدم امکان بازگشت به فرودگاه خروجی در آن فرود میآید
alternatesدیکشنری انگلیسی به فارسیجایگزین، عوض و بدل، متناوب کردن، متناوب بودن، بنوبت انجام دادن، یک درمیان امدن
جانشین برخاستtakeoff alternate/ take-off alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشینی که هواپیما اندکی پس از برخاست بنا به ضرورت در صورت عدم امکان بازگشت به فرودگاه خروجی در آن فرود میآید
جانشین در مسیرen route alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاهی در طول مسیر که هواپیما در صورت بروز شرایط غیرعادی یا اضطراری میتواند در آن فرود آید
جانشین مبدأdeparture alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشین برخاستی که در طرح پرواز تعیین شده است
جانشین مقصدdestination alternateواژههای مصوب فرهنگستانفرودگاه جانشین نشست در طرح پرواز که قبل از برخاستن هواپیما مشخص میشود