عملقةلغتنامه دهخداعملقة. [ ع َ ل َ ق َ ] (ع مص ) کمیز و سرگین انداختن . (منتهی الارب ). ادرار کردن و تغوط کردن کودک ، و یا انداختن ادرار و غائط. (از اقرب الموارد). || به مغ سخن رسیدن . (منتهی الارب ). تعمق کردن در سخن . (از اقرب الموارد).
حملقةلغتنامه دهخداحملقة. [ ح َ ل َ ق َ ] (ع مص ) گشادن چشم و سخت نگریستن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). چشم گشادن و تیز نگاه کردن .