analyticدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، روانکاوی، تجزیهای، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری
گنجایش تحلیلیanalytic capacity,analytic measure, Ahlfors analytic measureواژههای مصوب فرهنگستانفرمولدار
analyticدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، روانکاوی، تجزیهای، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری
analyticدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، روانکاوی، تجزیهای، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری