analyticalدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، تجزیهای، روانکاوی، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری
دستگاه تبدیل تحلیلیanalytical stereoplotterواژههای مصوب فرهنگستاندستگاه تبدیلی که از روشهای تحلیلی برای توجیه و ترسیم عوارض و تولید خطوط تراز استفاده میکند
تصویرسنجی تحلیلیanalytical photogrammetryواژههای مصوب فرهنگستاناز روشهای تصویرسنجی که در آن از شیوههای تحلیلی استفاده میشود
تقطیر تجزیهایanalytical distillationواژههای مصوب فرهنگستانتفکیک مایع حاوی اجزای فرّار برای شناسایی اجزای آن ازطریق تبخیر در خلأ یا گرمادهی یا چگالش تدریجی بخارهای حاصل
analyticalدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، تجزیهای، روانکاوی، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری
analyticalدیکشنری انگلیسی به فارسیتحلیلی، تجزیهای، روانکاوی، مربوط به مکتب یا فلسفهء تحلیلی، قابل حل به طریق جبری