hangsدیکشنری انگلیسی به فارسیآویزان است، تعلیق، طرزاویختن، مفهوم، تمایل، چسبیدن به، اویختن، اویزان کردن، طناب انداختن، بدار اویختن، متکی شدن بر، اویزان بودن، بدار اویخته شدن، معلق کردن، فروهشتن
بیمدیکشنری فارسی به انگلیسیalarm, angst, apprehension, chill, dismay, dread, fear, trouble, worriment, worry
اضطراب وجودیexistential anxietyواژههای مصوب فرهنگستانحس فراگیر بیم (apprehension) و دلهره و بیگانگی با خود و دیگران و اینکه زندگی بسیار بیمعنی و بیحاصل است متـ . دلهره Angst