anticipatingدیکشنری انگلیسی به فارسیپیش بینی، پیش بینی کردن، پیشدستی کردن، سبقت جستن، انتظار داشتن، جلوانداختن، پیش گرفتن بر، سبقت جستن بر
پیشبروزیanticipation 2, genetic anticipationواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن درطی نسلهای متوالی سن بروز برخی از بیماریهای ارثی بهتدریج جلو میافتد و شدت بیماری نیز افزایش پیدا میکند
پیشانگاریanticipation 1واژههای مصوب فرهنگستانبررسی آیندۀ پدیده یا موضوع و آمادگی برای رویارویی با آن با کمترین اطلاعات در قالب دامنهای از احتمالات
تعجیل ریتمیrhythmic anticipationواژههای مصوب فرهنگستانحالت افراطی تعجیل که در آن تمام صداهای آکورد در ضرب ضعیف ظاهر میشوند