افضاللغتنامه دهخداافضال . [ اِ ] (ع مص ) نیکویی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تفلیسی ) : واجب نبود بکس بر افضال و کرم واجب باشد هرآینه شکر نعم تقصیر نکرد خواجه در ناواجب من در واجب چگونه تقصیر کنم . رودکی (از یادد
افضالفرهنگ فارسی معین( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) افزون کردن . 2 - نیکویی و احسان کردن . 3 - سپاس نهادن . 4 - برتری داشتن . 5 - (اِمص .) بخشش . ج . افضالات .
افضال کردنلغتنامه دهخداافضال کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشش کردن . انعام و احسان کردن : توقع است ز انعام دایم المعروف ز بهر آنکه نه امروز میکند افضال .سعدی .