آشکار، ظاهر، معلوم، مسلم، اشکار، پیدا، واری مسلم
وارث ظاهری، واری بلافصل
حرکت ظاهری
جایگزین، ملین، مسهل، داروی ملین
ظاهر می شود، طالع
ظاهر شدن
ظاهری
ظهور
apparent
heir apparent
apparent, conspicuous, explicit, outward
apparent, definite, distinct, evident, out, visible
غیر قابل قبول
زیرپایه
بی نظیر