arguingدیکشنری انگلیسی به فارسیاستدلال، استدلال کردن، مشاجره کردن، بحی کردن، گفتگو کردن، دلیل اوردن، سر و کله زدن
نقرهسنجargentometerواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که میتوان با آن مقدار نمکهای موجود در یک مخلوط را ازطریق رسوب دادن نقره اندازهگیری کرد
نقرهسنجیargentometryواژههای مصوب فرهنگستاننوعی اندازهگیری حجمی که در آن از رسوب شدن نمکهای نقره، کرومات یا کلرید، استفاده میکنند