لغتنامه دهخدا
ارواق . [ اَرْ ] (ع اِ) ج ِ رَوق ، به معنی شاخ . (منتهی الارب ). || باران بزرگ قطره : القت السحابة علی الارض ارواقها؛ ابر آنچه باران داشت بر زمین فروریخت . || آب صافی . (منتهی الارب ) : کاینچنین اندر همه آفاق نیست جز رحیق و مایه ٔ ارواق نیست .<