assistantدیکشنری انگلیسی به فارسیدستیار، معاون، کمک، نایب، یاور، معین، بردست، ترقی دهنده، رهبریار، حاضر
رَزشیارdyeing auxiliaries, dyeing assistantsواژههای مصوب فرهنگستانمواد مختلفی که برای تسهیل رَزش به حمام رنگرزی (dye bath) افزوده میشود متـ . مواد تعاونی