assoilingدیکشنری انگلیسی به فارسیassoiling، بخشیدن، تبرئه کردن، مغفرت کردن، روسفید کردن، ازاد کردن، مرخص کردن، حل کردن، رفع کردن، پاک کردن، تقاص پس دادن
اصولیینلغتنامه دهخدااصولیین . [ اُ لی یی ] (ع ص ، اِ)ج ِ اصولی (در حالت نصب و جر). رجوع به اصولی شود.
اپسیلنلغتنامه دهخدااپسیلن . [ اِ ل ُ ] (یونانی ، حرف ، اِ) نام حرف پنجم است از حروف یونانی و نماینده ٔ ستاره های قدر پنجم از صور فلکی و صورت آن این است :e E