اجبولغتنامه دهخدااجبؤ. [ اَ ب ُءْ ] (ع اِ) ج ِ جب ء. زمینهای بلند که رنگ گل آنجا سرخ باشد. || پشته ها.
آشوبیلغتنامه دهخداآشوبی . (اِخ ) تخلص شاعری پارسی گوی از مردم هندوستان . و او خط نستعلیق را نیز بغایت نیکو می نوشته است .
اسوگولغتنامه دهخدااسوگو. [ اُوِ گ ُ ] (اِخ ) شهر و مرکز ایالتی در جمهوری یُرک و خود ایالت هم بهمین اسم موسوم میباشد و آن در محل ورود نهر اسوگو به دریاچه ٔ انتاریو در 182 هزارگزی مغرب شهر اُتیکه واقع است .
اشبولغتنامه دهخدااشبو. [ اَ ] (اِ) جایی را گویند که زغال و انگِشت در آن ریزند. (برهان ) (انجمن آرای ناصری ). انگِشت دان . (مؤیدالفضلاء) (آنندراج ). انبار زغال و انگِشت .