availدیکشنری انگلیسی به فارسیفایده، سود، استفاده، ارزش، کمک، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، سودمند بودن، در دسترس واقع شدن
بیضی شفقیauroral ovalواژههای مصوب فرهنگستانمنطقهای بیضیشکل واقع در مرکز قطب مغناطیسی زمین که گسیلهای شفقی در آن روی میدهد
پیستون بیضیشکلoval pistonواژههای مصوب فرهنگستانپیستون خاصی که مقطع بیضوی دارد و درنتیجه استفاده از شمعها و سوپاپهای بیشتری را در هر سیلندر ممکن میسازد
عیب تخممرغیoval flawواژههای مصوب فرهنگستانیکی از عیوب ریل ناشی از ناپیوستگی مواد سازندۀ آن که اغلب براثر حرارت زیاد در هنگام تولید ایجاد میشود و به مرور زمان به شکل تخممرغ در کلاهک ریل ظاهر میشود
خاگی کاسینیoval of Cassiniواژههای مصوب فرهنگستانمکان هندسی رأس سوم مثلثی که دو رأس دیگرش ثابت و حاصلِضرب دو ضلع متغیر آن عددی ثابت باشد
availabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیامکانات موجود، دسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
availedدیکشنری انگلیسی به فارسیامیدوار بودم، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، سودمند بودن، در دسترس واقع شدن
availsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستفاده می کند، فایده، سود، استفاده، ارزش، کمک، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، سودمند بودن، در دسترس واقع شدن
availabilitiesدیکشنری انگلیسی به فارسیامکانات موجود، دسترسی، دسترس پذیری، فراهمی، قابلیت استفاده، چیز مفید و سودمند، شخص مفید
availedدیکشنری انگلیسی به فارسیامیدوار بودم، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، سودمند بودن، در دسترس واقع شدن
availsدیکشنری انگلیسی به فارسیاستفاده می کند، فایده، سود، استفاده، ارزش، کمک، بدرد خوردن، دارای ارزش بودن، سودمند بودن، در دسترس واقع شدن