abhorsدیکشنری انگلیسی به فارسیعاشق، تنفر داشتن از، بیم داشتن از، ترس داشتن از، ترساندن، ترسیدن، منزجر شدن از
aversدیکشنری انگلیسی به فارسینگرانی، بطور قطع اظهار داشتن، از روی یقین گفتن، اثبات کردن، تصدیق کردن، بحق دانستن
hoversدیکشنری انگلیسی به فارسیغرق شدن، پلکیدن، شناور و آویزان بودن، در تردید بودن، منتظر شدن، در حال توقف پر زدن