avoidingدیکشنری انگلیسی به فارسیپرهیز کردن، اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن
پیهودنلغتنامه دهخداپیهودن . [ پ َ / پ ِ دَ ] (مص ) بیهودن . نیم سوخته گشتن به تبش آتش . رجوع به بیهودن شود. نیم سوخته و رنگ بگردانیده شدن از رسیدن تبش آتش بدان : جوانی رفت پنداری نخواهد کرد بدرودم بخواهم سوختن دانم که هم اینجا بپ