اوفدلغتنامه دهخدااوفد. [ اَ ف َ ] (ع ص ) بسیاروفد.- امثال :اوفد من مجبرین ؛ گویند مجبرین چهار تن از قریش از اولاد عبدمناف بودند که چون اکثرالوفاده بر ملوک بودند بدین نام موسوم شدند. (مجمع الامثال میدانی ).