عزیزم، کودک مانند، طفل مانند
نوزادان، نوزاد، کودک، بچه، طفل، بچه کوچک، شخص ساده و معصوم، نوازش کردن
نوزادان نفس کشیدن
دمپایی نوزادان
boobyish
boobies، ادم کودن و احمق، نوعی قاز دریای شمالی، احمق
کودک بودن
عزیزم
babyish, infantile
apish, babyish, flat, gingerbread, rotten, self-indulgent