boxedدیکشنری انگلیسی به فارسیبسته بندی شده، بوکس بازی کردن، در جعبه محصور کردن، مشت زدن، مشت بازی کردن، در قاب یا چهارچوب گذاشتن
پسلایهbackset bedواژههای مصوب فرهنگستانلایۀ مایلی که در زمان رسوبگذاری به سمت بالادست جریان شیب پیدا کرده است