رهایهjoint mice, loose bodiesواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوچکی از غضروف یا استخوان که در مفصل سرگردان است
نشان خودروbonnet badge, hood badgeواژههای مصوب فرهنگستاننشان یا نام خودروساز که بر روی درِ موتور نصب میشود
bodiesدیکشنری انگلیسی به فارسیبدن، بدنه، اندام، جسم، لاشه، جسد، تن، تنه، پیکر، جرم، بالاتنه، اطاق ماشین، جرم سماوی، دارای جسم کردن