رأیگیری مخفیballot2, secret voting, ballot box2, secret ballotواژههای مصوب فرهنگستانرأیگیری یا رأیدهی بهصورت پنهان متـ . رأیدهی مخفی
باترازهin ballast, on ballastواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت کشتیای که دارای ترازه است و بدون بار حرکت میکند
ترازۀ منقولshifting ballast, portable ballastواژههای مصوب فرهنگستانتکهای آهن یا کیسههای شن یا موارد مشابه قابلجابهجایی که بهعنوان ترازه در شناورهای کوچک گنجانده میشود تا شناور ترازمند شود
ماشین روکوبballast compactor, ballast consolidatorواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای کوبیدن و متراکم کردن پارسنگ سست از روی خط
واگن پارسنگballast wagon, ballast carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی برای حمل و تخلیه و پخش مناسب پارسنگ بر روی بستر خط
معاضدتدیکشنری فارسی به انگلیسیaid, bailout, co-operation, contribution, cooperation, ministration, ministry, partnership, teamwork