باترازهin ballast, on ballastواژههای مصوب فرهنگستانوضعیت کشتیای که دارای ترازه است و بدون بار حرکت میکند
ترازۀ منقولshifting ballast, portable ballastواژههای مصوب فرهنگستانتکهای آهن یا کیسههای شن یا موارد مشابه قابلجابهجایی که بهعنوان ترازه در شناورهای کوچک گنجانده میشود تا شناور ترازمند شود
ماشین روکوبballast compactor, ballast consolidatorواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای کوبیدن و متراکم کردن پارسنگ سست از روی خط
واگن پارسنگballast wagon, ballast carواژههای مصوب فرهنگستانواگنی برای حمل و تخلیه و پخش مناسب پارسنگ بر روی بستر خط
ماشین زیرکوبballast tamper, ballast tamping machineواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای متراکم کردن پارسنگ از زیر ریلبند
لکوپیس (برص)گویش خلخالاَسکِستانی: ala bala دِروی: ala bula/ ala شالی: ala bala کَجَلی: pisi کَرنَقی: pisi کَرینی: ala bala کُلوری: ala čula گیلَوانی: ala لِردی: ala bula