پونللغتنامه دهخداپونل . [ ن ِ ] (اِخ ) مهمترین قریه ٔ ناحیه گل دولاب در طالش دولاب گیلان ، بین چاپ سرا و شفارود و بواسطه ٔ راه آهن کوچکی بمرداب متصل شود. و معدن سنگ دارد. در فرهنگ جغرافیائی آمده : دهی جزء دهستان میانده بخش رضوان ده شهرستان طوالش ، واقع در 36
یبنئیللغتنامه دهخدایبنئیل . [ ی َ ن َ ] (اِخ ) (به معنی خداوند بنا می کند) شهری در یهودا که یبنه نیز خوانده شده است . در زمان جنگ مکابیان مشهور بود ویوسیفس آن را یمنیا نامید. (از قاموس کتاب مقدس ).
بنگللغتنامه دهخدابنگل . [ ب ُ گ ُ ] (اِ مرکب ) درخت گل . (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ فارسی معین ) (ناظم الاطباء). || ثمر درخت گل . (برهان ) ثمر درخت گل که آنرا گلبن خوانند. (انجمن آرا). چنانکه درخت نار را ناربن گویند. (آنندراج ). میوه ٔ درخت گل . (ناظم الاطباء). ثمر بوته ٔ گل . (فر
فرسودهدیکشنری فارسی به انگلیسیbanal, broken-down, careworn, old, raddled, seedy, shabby, spent, stale, timeworn, tired, weary, well-worn
مبتذلدیکشنری فارسی به انگلیسیbanal, bathetic, bromide, cheap, commonplace, corny, musty, pedestrian, platitudinous, stale, stereotypical, stock, stodgy, tatty, tawdry, threadbare, trite, well-worn