تبعید کردن، طرد کردن، دور کردن، اخراج بلد کردن
banes، زهر، مایهء هلاکت، جانی، قاتل، سربه سر کردن
از بین بردن، ناپدید شدن، به صفر رسیدن، غیب شدن
فنجان، پره، بادنما
bonnnes
bonnes
تبعید، اخراج، نفی
تبعید شد، مطرود
تبعیض، تبعید، اخراج، نفی
تبعید می کند، طرد کردن، دور کردن، اخراج بلد کردن، تبعید کردن
banishers
banish, dismiss
banish, scat
banish, expatriate
banish, exile, expatriate, proscribe, relegate
banish, dis-, discharge, dismiss, exclude, expel, oust
رانندگی کردن