watchingدیکشنری انگلیسی به فارسیتماشا کردن، مراقبت کردن، مواظب بودن، بر کسی نظارت کردن، پاسداری کردن، نگهبانی دادن، نگهبان بودن، پاییدن
مخلوطسازbatching plantواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی که نسبت مواد مورد نیاز برای تولید یک محصول، مانند سیمان، بتون، آسفالت، را تعیین و پس از مخلوط کردن آنها محصول نهایی را تهیه میکند