batteredدیکشنری انگلیسی به فارسیضرب و شتم، خراب کردن، خمیر درست کردن، داغان کردن، پی درپی زدن، با خمیر پوشاندن
botheredدیکشنری انگلیسی به فارسیناراحت، زحمت دادن، عذاب دادن، درد سر دادن، مخل اسایش شدن، نگران شدن، نگران کردن، جوش زدن و خودخوری کردن
زنان کتکخوردهbattered womenواژههای مصوب فرهنگستانزنانی که همسرانشان بهطور مکرر آنها را مورد ضرب و شتم قرار میدهند