battlefieldدیکشنری انگلیسی به فارسیمیدان جنگ، میدان، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، مصاف، میدان جنگ/میدان نبرد
رایارزمگاهcyber battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی رایانهای که در آن به جای نزاع سرزمینی، سرقت اطلاعات و تخریب سامانههای رایانهای صورت میگیرد
رزمگاهپاییbattlefield surveillanceواژههای مصوب فرهنگستاندیدبانی نظاممند منطقة نبرد برای فراهم کردن اطلاعات بهموقع و پردازششدة رزمی
رزمگاه پوشیدهempty battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمیدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
رزمگاه رقمیdigital battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از سامانههای مکانیابی و ارتباطی و اطلاعاتی و هدفگیری که تصویر عملیاتی مشترکی به دست میدهند
رزمگاه کثیفdirty battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمحیط عملیاتی رزمی که در آن نمیتوان افراد غیرنظامی را از افراد نظامی بازشناخت
battlefieldsدیکشنری انگلیسی به فارسیمیدان های جنگی، میدان جنگ، میدان، رزمگاه، نبردگاه، عرصه منازعه، مصاف، میدان جنگ/میدان نبرد
رایارزمگاهcyber battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمحیطی رایانهای که در آن به جای نزاع سرزمینی، سرقت اطلاعات و تخریب سامانههای رایانهای صورت میگیرد
رزمگاه پوشیدهempty battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمیدان جنگ با ظاهر تغییریافته که در آن سربازان برای مقابله با قدرت تخریبی و انهدامی سلاحهای جدید، بهصورت پراکنده و در استتار مستقر میشوند
رزمگاه رقمیdigital battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از سامانههای مکانیابی و ارتباطی و اطلاعاتی و هدفگیری که تصویر عملیاتی مشترکی به دست میدهند
رزمگاه کثیفdirty battlefieldواژههای مصوب فرهنگستانمحیط عملیاتی رزمی که در آن نمیتوان افراد غیرنظامی را از افراد نظامی بازشناخت