belaborدیکشنری انگلیسی به فارسیدلربا، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belabourدیکشنری انگلیسی به فارسیبلابور، امدن و رفتن، شلاق زدن، زخم زبان زدن، سخت زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaboredدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaborsدیکشنری انگلیسی به فارسینابینایان، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaboringدیکشنری انگلیسی به فارسیدلسردی، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaboredدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaborsدیکشنری انگلیسی به فارسینابینایان، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن
belaboringدیکشنری انگلیسی به فارسیدلسردی، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن