چبوقلغتنامه دهخداچبوق . [ چ ِ ] (ترکی ، اِ) آبریز و میزاب . || چپق که در آن توتون ریخته میکشند. (ناظم الاطباء). رجوع به چپق شود.
بیوکلغتنامه دهخدابیوک . [ ب ُ ] (اِ) بمعنی عروس ، امروز هم درمازندران متداول است ، چنانکه زن نوشوی کرده را گاهی بیوک ِ آقا و گاه عروس آقا گویند. (یادداشت مؤلف ).- نوبیوک ؛ نوعروس : بس عزیزم بس گرامی سال و ماه اندرین خانه بسان نوبیو
بوغلغتنامه دهخدابوغ . (اِ) بالاپوشی است از جامه و چرم خصوصاً. (آنندراج ). روپوش و لفافه ، ویژه لفافه ٔ چرمی و چنته . (ناظم الاطباء).