bleedدیکشنری انگلیسی به فارسیخونریزی، خون گرفتن، خون گرفتن از، خون ریختن، خون جاری شدن از، خون امدن از، اخاذی کردن
زمینهبرچینی کردنbleedواژههای مصوب فرهنگستانعملکرد یک قاعدۀ واجی بهمنظور زمینهبرچینی برای عملکرد یک قاعدۀ واجی دیگر
billetدیکشنری انگلیسی به فارسیبیلت، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، اجازه نامه، ورقه رای را ثبت کردن، اجازهنامه جا و خوراك صادر کردن
تحریک و درگیرسازیbait and bleedواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که در آن دولتهای رقیب، به تحریک یک دولت سوم، به داخل شدن در یک جنگ فرسایشی و طولانی علیه یکدیگر ترغیب میشوند و تا اضمحلال کامل توان یکدیگر پیش میروند