مهمانبَرbellboy, bellhopواژههای مصوب فرهنگستانشخصی که مهمانان را به اتاقهایشان هدایت میکند و حمل چمدانها و انتقال پیامهای آنها را بر عهده دارد
قلمبهدیکشنری فارسی به انگلیسیblob, bulge, chunk, clump, glob, gob, knob, loaf, lumpiness, node, outstanding, whole, wholesale, stub