برادر خونی، برادر هم خون، برادر خوانده
خون، نژاد، مزاج، نسبت، نیرو، خون گرفتن، خون جاریکردن
بطری، لکه، لک، بد نامی، لکه دار کردن یا شدن
بلوتوث
نفوذ
فنجان خون
برادری خون
blood brother
خون بند ناف
خون سرد
خونریزی، نیروی حیاتی، خون حیاتی
نیم کیلو، نابرادری، دو رگه