bellsدیکشنری انگلیسی به فارسیزنگ ها، ناقوس، سرستون، زنگ زنگوله، زنگ اویختن به، دارای زنگ کردن، کم کم پهن شدن
billsدیکشنری انگلیسی به فارسیصورتحساب، لایحه، قبض، اسکناس، صورت حساب، لایحه قانونی، برات، منقار، نوک، سند، فرمان، سیاهه، نوعی شمشیر پهن، نوک بنوک هم زدن، صورتحساب دادن
دستگاه چراغآبیblue light station, BLSواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهابزاری شامل چند کلید و لامپ و اتصالات که برای کمک به مأموران در ایستگاههای مسافری یا حریم راهآهن، در ورودی و داخل تونلها، نصب میشود و نشاندهندۀ برقدار بودن بافۀ بالاسری است
دستگاه چراغآبیblue light station, BLSواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهابزاری شامل چند کلید و لامپ و اتصالات که برای کمک به مأموران در ایستگاههای مسافری یا حریم راهآهن، در ورودی و داخل تونلها، نصب میشود و نشاندهندۀ برقدار بودن بافۀ بالاسری است