bluffsدیکشنری انگلیسی به فارسیبلوف، پرتگاه، سرازیری کنار رودخانه وغیره، توپ، چاخان، قمپز، فریب، توپ زدن، حریف را از میدان در کردن
بلوفلغتنامه دهخدابلوف . [ بْلُف ْ / ب ِ لُف ْ ] (فرانسوی ، انگلیسی ، اِ) بلف . رجوع به بلف شود.- بلوف زدن ؛ بلف زدن . رجوع به بلف زدن شود.
billowsدیکشنری انگلیسی به فارسیبیلدها، موج، موج در یا، موج بزرگ اب، خیزاب، موج بلند، خیز، بصورت موج درامدن، موج زدن، موجدار بودن
blowsدیکشنری انگلیسی به فارسیضربات، فوت، ضربت، ضرب، خود ستا، دمیدن، وزیدن، ترکیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن
بلوففرهنگ فارسی عمید۱. [مجاز] ادعای دروغین کسی برای ترساندن یا تحت تٲثیر قرار دادن دیگران.۲. نوعی بازی ورق که بازندۀ آن کسی است که بیشترین برگه را داشته باشد.