بونیلغتنامه دهخدابونی . (اِخ ) از جمله کسانی است که در کیمیا (زرسازی ) بحث کرده و بعمل رأس و اکسیر تام رسیده است . (ابن الندیم ).
بونیلغتنامه دهخدابونی . (اِخ ) محی الدین یا شرف الدین احمدبن علی القرشی بونی . پیشوایی است متبحر و صاحب تصنیفات بسیار در علم حروف از آن جمله : شمس المعارف الکبری و الوسطی و الصغری و لطائف الاشارات . و او راست : 1 - رساله ٔسرالکریم فی فضل بسم اﷲ الرحمن الرحیم
بونیلغتنامه دهخدابونی . (ص نسبی ) منسوب به بونه که شهری است در ساحل آفریقا. (الانساب سمعانی ) (لباب الانساب ). || منسوب است به بون که شهرکی است از بادغیس هرات . (لباب الانساب ) (الانساب سمعانی ). و رجوع به بون شود.
بوتهگویش اصفهانی تکیه ای: botta / bona طاری: bota طامه ای: botta طرقی: bena کشه ای: botta نطنزی: buta
اصیلدیکشنری فارسی به انگلیسیauthentic, authoritative, bona fide, canonical, classical, faithful, firsthand, genuine, McCoy, noble, pedigreed, prime, primitive, pukka, pureblooded, purebred, real, simon-pure, thoroughbred, true, trueborn, well-born