boneدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخوان، استخوان بندی، عظم، گرفتن یا برداشتن، خواستن، تقاضا کردن، درخواست کردن
bonnetsدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی ها، کلاهک، کلاهک دودکش، سرپوش هرچیزی، در پوش، نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه، کلاه سر گذاشتن
bonnetsدیکشنری انگلیسی به فارسینوشیدنی ها، کلاهک، کلاهک دودکش، سرپوش هرچیزی، در پوش، نوعی کلاه بی لبه زنانه ومردانه، کلاه سر گذاشتن