ریلبند سوراخدارbored tieواژههای مصوب فرهنگستانریلبندی که برای سهولت کار، پیشتر آن را در محل نصب زینچه سوراخ کردهاند متـ . تراورس سوراخدار
آبریزگاه صحراییborehole latrine, bored-hole latrine, borehole privyواژههای مصوب فرهنگستانحفرهای که به عمق حدود 6 متر و قطر حدود نیممتر کنده میشود و بهطور موقت بهعنوان آبریزگاه مورد استفاده قرار میگیرد
belaboredدیکشنری انگلیسی به فارسیدلم برات تنگ شده، زخم زبان زدن، امدن و رفتن، سخت زدن، شلاق زدن، با دقت روی چیزی کار کردن