سرگردان، بی پروایی نشان دادن، گستاخی کردن، بی باک، برنجی، بی شرم
سرگردان، بی شرم، سنگروی، عاری از شرم، پر رو
برادرم
براون
برتچن
چاشنی، با اتش ملایم پختن، گرم کردن
brazenfaced، بی شرم، سنگروی، عاری از شرم، پر رو
چرت زدن
دستبند، خیره چشمی
بذر
غم انگیز، بی پروایی نشان دادن، گستاخی کردن
brazen
brass, brazen
boldfaced, brazen