briskدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع، تند، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، چابک، چست، چالاک، تیز، رایج، اراسته، پاکیزه، زرنگ، تیز هوش
briskestدیکشنری انگلیسی به فارسیسریعترین، سریع، تند، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، چابک، چست، چالاک، تیز، رایج، اراسته، پاکیزه، زرنگ، تیز هوش
briskerدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع تر، سریع، تند، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، چابک، چست، چالاک، تیز، رایج، اراسته، پاکیزه، زرنگ، تیز هوش
چستدیکشنری فارسی به انگلیسیalert, brisk, clever, dexterous, expeditious, light-footed, lissom, lissome, nimble, speedy, tripping
فرزدیکشنری فارسی به انگلیسیagile, briskly, brisk, round, light, light-footed, nimble, ready, sharp, snappy, speedy, tripping
چابکدیکشنری فارسی به انگلیسیactive, agile, athletic, brisk, competent, fast , light, light-footed, nimble, ready, speedy, tomboy, tripping
briskestدیکشنری انگلیسی به فارسیسریعترین، سریع، تند، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، چابک، چست، چالاک، تیز، رایج، اراسته، پاکیزه، زرنگ، تیز هوش
briskerدیکشنری انگلیسی به فارسیسریع تر، سریع، تند، سرزنده و بشاش، سرزنده، با روح، چابک، چست، چالاک، تیز، رایج، اراسته، پاکیزه، زرنگ، تیز هوش