buckleدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پنجه نرم، سگک، قلاب، پیچ، تسمه فلزی، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن
buckleدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پنجه نرم، سگک، قلاب، پیچ، تسمه فلزی، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن
کیسbuckleواژههای مصوب فرهنگستانشیارهایی با انحنای ملایم و معمولاً چندشاخه غالباً در سطح فوقانی یا تحتانی قطعۀ ریختگی که به سبب انبساط سیلیس و طبله کردن ماسه و شکستگی آن ایجاد میشود
buckleدیکشنری انگلیسی به فارسیدست و پنجه نرم، سگک، قلاب، پیچ، تسمه فلزی، باسگک بستن، خم شدن، دست و پنجه نرم کردن