buffersدیکشنری انگلیسی به فارسیبافر ها، حائل، میانگیر، سپر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور
buffersدیکشنری انگلیسی به فارسیبافر ها، حائل، میانگیر، سپر، فنر، استفاده از میانگیر، ضربت خور، ضرب خور
کفسابfloor polisher, floor bufferواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برقی برای پاک کردن و براق کردن کف یا سطوحی از جنس چوبفرش و سنگ و سرامیک و موزاییک
میانگیر منظرlandscape bufferواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای از گیاهان چندسالۀ خودرو یا کاشتهشده در موضعی از منظر برای کاهش پارهای از آثار زیستمحیطی نامطلوب، مانند باد و سروصدا و غبار