نقشنماfunction word, grammatical wordواژههای مصوب فرهنگستانواژهای عموماً بدون معنای واژگانی مشخص و دارای معنای دستوری که در جمله نقش نحوی یا ساختاری ندارد متـ . واژۀ نقشی
واژۀ نهایتاًدورهایeventually periodic word, ultimately periodic wordواژههای مصوب فرهنگستاندنبالهای از حروف که از مرتبهای به بعد، واژۀ دورهای باشد
burdensدیکشنری انگلیسی به فارسیبارها، بار، مسئوليت، بار مسئوليت، وزن، گنجایش، طفل در رحم، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن
burdensدیکشنری انگلیسی به فارسیبارها، بار، مسئوليت، بار مسئوليت، وزن، گنجایش، طفل در رحم، بار کردن، تحمیل کردن، سنگین بار کردن