bustsدیکشنری انگلیسی به فارسیاتوبوس ها، مجسمه نیم تنه، سینه، مجسمه، بالاتنه، ترکیدگی، انفجار، ورشکست شدن، خرد گشتن، ورشکست کردن، بیچاره کردن
ریزلرزه 1buzzواژههای مصوب فرهنگستاننوسانهای پوسته یا سایر سازههای هواگرد در بسامدهایی که برای انسان قابل شنیدن است
بازاریابی غوغاییbuzz marketingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بازاریابی برای فروش کالا که در آن افراد ترغیب به صحبت دربارة کالا، بهویژه در شبکة اینترنت میشوند