cableدیکشنری انگلیسی به فارسیکابلی، کابل، تلگرام، ریسمان، طناب سیمی، طناب سیمی ضخیم، سیم تلگراف، شاه سیم، نوار فلزی، سیم کشی کردن، تلگراف کردن
نخ تابینهایcabled yarnواژههای مصوب فرهنگستاننخ حاصل از تابیدن رشتهها به دور هم در طی یک یا چند فرایند