باجهآگهی،نماباجهکیوسکبوردواژههای مصوب فرهنگستانآگهینمایی که بر بالای باجههای مطبوعاتی و باجههای گلفروشی نصب میشود
کشکچیلغتنامه دهخداکشکچی . [ ک ِ ش ِ ] (ترکی ، ص مرکب ، اِ مرکب ) (از: کشک = کشیک + چی پسوند نسبت ترکی ). کشیکچی . پاسبان . (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). رجوع به کشیکچی شود.
کشکیلغتنامه دهخداکشکی . [ ک َ ] (اِخ ) نام تیره ای است از باب احمدی هفت لنگ . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 73).