کلواریلغتنامه دهخداکلواری . [ ک ُل ْ ] (اِخ ) دهی از دهستان فلارد است که در بخش لردگان شهرستان شهرکرد واقع است و 224 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
کلپورهلغتنامه دهخداکلپوره . [ ک َ رَ / رِ] (اِ) نوعی گیاه طبی است در بم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). علف تلخی است بیابانی . در گناباد خراسان برای معالجه ٔ درد شکم آن را می جوشانند و می خورند.
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق ِل ْ ل َ ری ی ] (ص نسبی ) نسبت است به قلوریة. (معجم البلدان ). رجوع به قلوریه شود.
قلوریلغتنامه دهخداقلوری . [ ق َ ل َوْ وَ ری ی ] (اِخ ) عمربن ابراهیم بن قلورة بلدی خطیب .از راویان و از مردم بلد است . وی از اسماعیل بن محمدمزنی روایت کند و از او ابوالحسین بن محمدبن احمدبن جمیع غسانی روایت دارد. (از انساب سمعانی ) (لباب ).