کلمچیلغتنامه دهخداکلمچی . [ ک َل ِ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تنگسوق نامه ٔ ایلخانی رشیدالدین فضل اﷲ این کلمه معادل مترجم و ترجمان آمده است . (فرهنگ فارسی معین ).
کلیمیلغتنامه دهخداکلیمی . [ ک َ ] (حامص ) کلیم بودن . مانند موسی (ع ) بودن . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کلیم و کلیم اﷲ شود.
کلیمیلغتنامه دهخداکلیمی . [ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب به کلیم اﷲ، موسی (ع ). پیرو دین موسی (ع ) (فرهنگ فارسی معین ). یهود. جهود. یهودی . موسایی . موسوی . اسرائیلی . ج ، کلیمیان . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به یهود و بنی اسرائیل شود.