کهداءلغتنامه دهخداکهداء. [ ک َ ] (ع اِ) داه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کنیز و داه . (ناظم الاطباء). کنیز، و به جهت سرعت او در خدمت چنین گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به دو ماده ٔ قبل شود.
قعیداتلغتنامه دهخداقعیدات . [ ق َ ] (ع اِ) ج ِ قَعیدة. (منتهی الارب ). رجوع به قعیدةشود. || پالانها و زین ها. (منتهی الارب ).
قعددلغتنامه دهخداقعدد. [ ق ُ دَ ] (ع ص ) مرد قریب پدران به جانب جد اکبر. || مرد بعید پدران به جانب جد اکبر. از اضداد است . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). رجوع به قُعْدُد شود.