کاربیدان
کرویدن . [ ](اِ) به رومی غبار رحی است . (فهرست مخزن الادویه ).
جربیدن . [ ج َ دَ ] (مص ) چربیدن . (ناظم الاطباء).
crunch
خوردن و خردکردن چیزی با دندان
خوردن چیزی که به دندان شکسته شود.